• تاریخ معاصر فلسطین تاریخ یک فاجعه انسانی است
تاریخ معاصر فلسطین تاریخ یک فاجعه انسانی است. فاجعهای که از دهها سال قبل آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد. تاریخ ملتی است که به خاطر جرمی که دیگران مرتکب شده اند مجازات میشود.
مجازات کسی به خاطر جرمی که دیگران مرتکب شده اند مطابق به آموزههای تورات است. در تورات به موارد متعددی بر میخوریم که قومی به خاطر جرمی که در آن نقشی نداشته به شدید ترین مجازاتها محکوم شده است. سوال این است که کتابی با چنین آموزهها آیا میتواند فرستاده از جانب خداوند(ج) باشد؟
ما مسلمانان به همه صحیفهها و کتب آسمانی از جمله تورات ایمان داریم و قرآن به ما میآموزد که موسی(ع) پیامبر خدا و تورات کتابی است که خداوند به وی فرستاده است تا در دوران خویش قوم خود را با آن رهنمایی نماید. تورات در طول تاریخ بارها از میان رفت و در فراز و نشیبهای زمان قوم یهود مواجه با شرایطی گردید که حتی یک نسخه از کتاب مقدس آنان در روی زمین باقی نماند.
خداوند(ج) در تورات امروزی نیز صفتهای علیم، حکیم، غفار... را ندارد، بلکه بیشتر به بندهی انتقام گیر شبیه است. تورات میگوید که یهود قوم خداوند و خداوند همان (یهوه) است. یهوه به قدری نسبت به گردنکشان سخت گیر است که میخواهد گناه پدر را از پسر و حتی از چندین نسل بعد بگیرد. (من یهوه خدای تو میباشم، خدای غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران، تا پشت سوم و چهارم، از آنانکه دشمن دارند میگیرم). در مواردی این پیامبران اند که تلاش میکنند تا اشتباهات این خدا را به او تذکر دهند و در او اصلاح بیاورند در مورد نصایح حضرت موسی(ع) و حضرت ابراهیم(ع) به یهوه سخنانی در این کتاب آمده است.بعد از گذشت زمانهای طولانی، وقتی زمینه برای این قوم مساعد شد، باردیگر کسانی مدعی شدند که تورات را از بر دارند و همین افراد تورات را از نو نوشتند که در آن تحریفهای فراوان راه یافت. این مسأله را قرآن در موارد متعددی تذکر داده است که یهودیان با این کتاب مقدس چه کردند. لازم نیست برای دریافت اینکه تورات فعلی کتاب فرستاده شده از جانب خداست و یا ساختهی دست بشر، حتی به آیات قرآن استناد شود. مطالعهی تورات به ما نشان میدهد که این کتاب روایتی است که دیگران به زعم خود از گفتههای خداوند دارند نه مانند قرآن که خداوند(ج) خود مستقیماً بندگان خود را مورد خطاب قرار میدهد. به همین دلیل تورات کتابی است که در آن نقل قول از دستورات یهود و سیرت پیامبران بنی اسرائیل باهم آمده است.
این خود به روشنی نمایانگر این حقیقت است که در یک دوره که یهودیان با عسرت و سختی دست و پنجه نرم کرده و زیر فشار بوده اند، علمای این قوم مسایلی را در تورات آورده اند تا از یک طرف این سختیها را که ناشی از عملکردهای غلط شان بوده، به انتقام خداوند از آنان که سرانجام به پایان خواهد رسید رابطه بدهند و از جانب دیگر انگیزهی انتقام از اقوام دیگر را در آنان زنده نگهدارند و چون زمان نیرومندی فرا رسیده است، گاهی با دیگران جنگیده و به نابودی اقوام دیگر کوشیده اند و گاهی هم که لازم آمده است تا برای تعامل با اقوام دیگر، اندیشههای انتقام از راه جنگ و کشتار تعدیل گردد، تعالیم دیگری را به کتاب مقدس شان افزوده اند، زیرا یهودیان برای تجارت و ربا خواری نیاز به رابطه با اقوام دیگر داشته اند و باید موانع این رابطه از میان برداشته میشد. پس به همین دلیل این کتاب بارها مطابق به خواست رهبران این قوم دستخوش تغییر شده است که در آن موارد تناقض فوقالعاده زیاد است.
در این کتاب پیشگوییهای متعددی در مورد فلسطین و مردم این سرزمین آمده است. در کتاب حزقیال پیشگوییای به این شرح میخوانیم:خداوندی که در تورات امروزی باید شناخت خدایی است که فقط به فکر قوم خود یعنی بنیاسرائیل است و رابطهاش با اقوام دیگر رابطهی خدا با بنده نیست، بلکه رابطهی سخت دشمنانه است. گویی غیر یهودیان آفرینندهی خدای دیگر اند! در تورات روایاتی از سیرت پیامبران و جنگهای آنان چنان به روشنی تحریف شده است که هیچ فکر سالمی نمیتواند آن را بپذیرد. عقل هرگز نمیتواند بپذیرد که خداوند با پیامبر خویش در یک مسابقه پهلوانی شرکت میکند و حتی از پیامبر شکست میخورد. این داستان در مورد حضرت یعقوب آمده است.
خداوند میفرماید: (چون فلسطینیها از مردم یهود انتقام گرفته اند و از آنها کینهی دیرینه در دل داشته، در صدد بودند آنها را نابود کنند، پس من با دست خود فلسطینیها را نابود میکنم. بلی! تمام کسانی را که در سرزمین فلسطین زندگی میکنند به کلی از بین میبرم. از آنها به شدت انتقام میگیرم و آنها را به شدت مجازات میکنم تا شدت خشم خود را به آنها نشان دهم. بعد از آن خواهد دانست که من خداوند هستم.) کتاب حزقیال باب 25 این خود مشروعیت بخشیدن به هر جنایتی علیه فلسطینیها در طول تاریخ است.
در صحیفهی یوشع بن نون به یوشع(ع) بهتانهای بزرگی بسته شده که گویا وی شهرهای اریحا و مقیده را بعد از فتح ویران کرد و نه تنها مردمش بلکه همه زنده جانها را در آن شهرها از میان برد و هیچ ذیروحی را زنده نگذاشت.
این تعالیم با خواست صهیونیستها برای کشتار مسلمانان بسیار کارآمد بوده است. امروز جنگهای اسرائیلیها با مسلمانان به خصوص فلسطینیها و جنایات هولناک آنان بر بنیاد همین باورهای مذهبی است اما دنیای غرب که مسلمانان را به تند روی مذهبی متهم میکند هرگز صهیونیستها را به خاطر این گونه اعمال شان بنیادگرا نمیخواند.
وقتی کتاب مقدس یهودیان را مطالعه میکنیم، به روشنی در مییابیم که این کتاب تورات نیست بلکه روایتی از توراتی است که هزاران سال قبل به موسی(ع) نازل شد و بعد در شکنج حوادث بارها و بارها از میان رفت که حتی یک نسخه از آن باقی نماند. با گذشت زمان کسانی مدعی شدند که توراتی را یافته اند و یا ادعای از حفظ داشتن تورات را نمودند. شکنجهها و تلخیهایی که قوم یهود بعد از نزول این کتاب و پیامبری حضرت موسی(ع) تحمل کرد، در روایات کتاب مقدس یهودیان امروزی به خوبی مشخص است.
دانشمند امریکایی جورج .ر. تامارین George.R.Tamarin که سالیانی دراز در اسرائیل زیسته بود اقدام به تجربهای کرد که نتایج گویا را به بار آورد.پیامبران در کتاب مقدس قوم یهود شخصیتهای عادی و معمولی اند. در مورد بعضی از آنان وقتی به تورات نگاه میکنیم شک میکنیم که تورات آنها را پیامبر بشناسد. به عنوان مثال در کتاب (جامعه) که منسوب به حضرت سلیمان است، وی نه یک پیامبر بلکه فیلسوفی است که در میان ایمان و شک، امید و یأس، لذت و رنج، مفهوم زندگی و پوچی در نوسان است. در ترجمهی فارسی کتاب مقدس از اندیشهی وی طوری نتیجه گیری شده که پس بهتر است تا انسان از زمان حاضر لذت ببرد. اما در کتاب اول پادشاهان، وی پیامبری است که وحی بر وی نازل میشود. پیامبری که به وحی متصل باشد، چگونه ممکن است زندگی انسان را پوچ و بی معنی بداند؟ بایبل یا کتاب مقدس یهودیان محشون از چنین تناقضات و مهمل بافی هاست و خطرناک تر از همه این است که اینگونه اباطیل، مبدل به ایدیولوژی صهیونیستی شده است. آموزههای بایبل به عنوان یک ایدیولوژی بر نسل جوان اسرائیل را یک محقق امریکایی سالها قبل مورد بررسی قرار داد و به نتایج معنی داری رسید.
وی پاسخهای کتبی 1066 پرسشنامه در بارهی صحیفهی یوشع بن نون را که در کلاسهای چهار تا هشت اسرائیل تدریس میشود باهم مقایسه کرد. این پرسشنامهها را 563 پسر و 503 دختر پر کرده بودند که در کلاسهای مدارس مختلف تحصیل میکردند.
پرسشنامه میگفت: «شما با قطعات زیر از صحیفهی یوشع بن نون خوب آشنا هستید: آنگاه قوم را صدا زدند و کرناها را نواختند، و چون قوم آواز کرنا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند حصار شهر بر زمین افتاد و قوم یعنی هرکس پیش روی خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند و هر آنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند» باب ششم آیههای 20 و21.
«... و در آن روز یوشع مقیده را گرفت و آن و ملکش را به دم شمشیر زده ایشان و همهی نفوسی را که درآن بود هلاک کرد و کسی را باقی نگذاشت و به طوری که با ملک اریحا رفتار نموده بود با ملک مقیده نیز رفتار کرد...» (باب دهم، آیههای 28 تا 30 صحیفهی یوشع بن نون)
اینک خواهشمند است به دو سوال پاسخ دهید:
1- به نظر شما این عمل یوشع و اسرائیلیها صواب بود یا نه؟ در باب نظری که میدهید توضیح بدهید.
2- فرض کنید که ارتش اسرائیل یک ده عرب را تصرف کند، فکر میکنید که با ساکنان آن همان عملی را بکند که یوشع با مردم اریحا (ومقیده) کرد و یا نباید چنان عملی را بکند. چرا؟
این پرسشنامه در مدارس تل ابیب و دهی در حوالی رامالله و شارون و نیز کیبوتس موچاد و سایر جاها توزیع شد. اینک پارهای از این پاسخها:تامارین اضافه میکند: «قتل عام یوشع در نوع خود تنها موردی نیست که از آن در کتاب مقدس سخن رفته باشد. ما این نمونهی خاص را صرفاً به سبب موقعیت ویژهای که صحیفهی یوشع ابن نون در نظام آموزشی اسرائیل دارد برگزیدیم...»
یکی از دانش آموزان شارون نوشت: «هدف این جنگها تسخیر سرزمین برای اسرائیلیها بود. بنابراین، عمل اسرائیلیها در تسخیر شهر ها و کشتن ساکنانش عین صواب بود، چون وجود یک سرزمین بیگانه در اسرائیل مطلوب نیست، زیرا مردم مذاهب مختلف میتوانستند بر اسرائیلیها تاثیر کنند...»
دختر دانش آموزی از کیبوتس موچاد نوشت: «چون او (یوشع) هنوز میباید همهی کشور را فتح میکرد لذا وقتی نداشت تا که صرف اسرا کند.»
لحن 66 تا 95 درصد پاسخها، بسته به ده یا شهر کیبوتس، چنان بود که آوردیم.
سی درصد از پاسخهای سوال دوم به وضوح به له (حمایت) از نابودی ساکنان ده عرب بود. چیز هایی که دانش آموزان نوشته بودند اینهاست:
«به نظر من این عمل خوب بوده چون ما میخواهیم دشمنان مان را مغلوب بکنیم و مرزهای مان را توسعه بدهیم و ما هم اعراب را همان گونه میکشیم که یوشع دشمنانش را کشت.»
یکی از شاگردان کلاس هشتم نوشت: «به نظر من ارتش اسرائیل در ده عرب باید همان کاری را بکند که یوشع کرد. چون اعراب دشمنان ذاتی ما هستند بنابر این، اینها اگر در اسارت باشند باز پیفرصت خواهند گشت که نگهبانان شان را به قتل برسانند.»
نتیجهی آموزههای بایبل که در طول قرنها با عقدههای عقدهمند ترین افراد یک قوم آمیخته شده است، صهیونیزم است که تاثیری چنین منفی بر نسلهای این قوم برجا نهاده است. پس جنایات صهیونیستها ریشه در باورهایی دارد که هرچند امروز بیشتر مسلمانان را آماج قرار داده اما تبعات آن برای همهی بشریت خطرناک است.